مهربون مه آلود

دست بردار از این در وطن خویش غریب

مهربون مه آلود

دست بردار از این در وطن خویش غریب

...

یاد چشمهایت افتادم

 

شب های آخر

 

یاد حرف خودم

 

اگه میخوای میرم

 

 

کاش نمیخواستی...

 

به یاد روز هایی که می میرند...سکوت می کنم

گفتم بگو...

سکوت کرد و هیچ نگفت و رفت...

و من... هنوز گوش می کنم...