هر قصه ای با یکی بود و یکی نبود ...
آغاز می شود ...
که یکی بود و یکی نبود ...
یکی رفته بود ... و یکی مانده بود ...
مانده بود و گریه کرده بود ...
و من و تو یکی بودیم ... یکی بود.. یکی نبود
ادامه...
دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم سلام دوست عزیزم. خوبی؟ امشب اتفاقی اومدم و مهمان وبلاگت شدم. وبلاگ زیبایی داری. ساده اما دلنشین. چون دل خودته که در اینجا حضوری پایدار داره. خوشحال می شم به من هم سر بزنی دوست من. موفق باشی
سلام
مطالب جالبی رو عنوان کردین امیدوارم که همیشه موفق باشی.
خوشحال می شم به آشیونه ما هم سرکی بکشی .
منتظر حضورتون هستم .
دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
سلام دوست عزیزم. خوبی؟
امشب اتفاقی اومدم و مهمان وبلاگت شدم. وبلاگ زیبایی داری. ساده اما دلنشین. چون دل خودته که در اینجا حضوری پایدار داره.
خوشحال می شم به من هم سر بزنی دوست من.
موفق باشی
کاش نمیخواستی...
چقدر با اخساس بود این نوشتت .