مهربون مه آلود

دست بردار از این در وطن خویش غریب

مهربون مه آلود

دست بردار از این در وطن خویش غریب

عشق تنها گفتن نیست ... گاه نگاه هست و سکوت

سوختم آتش نبود ...

باختم ... بازی نبود ...

عاشقی کردم ولی عشقی نبود ...

آزمودم...

 عاقبت ...

خویشم نبود ...

خواب دیدم ...

رفته ام شاید

شاید راهیه راهی شوم...